کورش مدرسی، "منشور سرنگونی": فرار به جلو
على جوادى

۱- بالاخره کورش مدرسی پس از یک دوره طولانی کشمکش و نقد سیاسی از تزهای راست و پوپولیستی خود مبنی بر "منشور سرنگونی" و ائتلاف با جریانات راست که یکی از ارکان تئوریک و پایه ای حزب حکمتیست را تشکیل میداد، عقب نشست. اما این عقب نشینی نه به معنای قبول و پذیرش نقدهای کمونیستی به این تزها بلکه بر عکس یک عقب نشینی تاکتیکی و مقطعی است. این تزهای پوپولیستی الزاما از صحنه کنار نرفته است. میتوانند دو باره باز گردند. متدولوژی و نگرش حاکم بر این حزب کماکان همان نگرشی است که این تزها را در دستور خود قرار داد.
۲- روش کنار گذاشتن شدن این تزها نه در یک پروسه اصولی و روشن سیاسی و جا افتاده بلکه در یک پروسه "غیر رسمی" و همراه با "مانور سیاسی" است. هر حزب جا افتاده ای با صدور قطعنامه ها و بیانیه های سیاسی خود تاکتیک ها و سیاستهای قبلی را کنار گذاشته و یا تغییر داده و سیاستهای جدیدی را در دستور قرار میدهد. اما از قرار این روش حزب حکمتیست نیست. این تغییر خط مشی در یک سمینار جانبی و در یک پروسه "فرار به جلو" و کاملا طلبکارانه صورت گرفته است. در هر حال کنار گذاشتن این تزها و کناره گیری کورش مدرسی از لیدری حزب حکمتیست بدون ارتباط با هم نیستند. مستقل از هر آنچه که گفته شود، در واقعیت امر کناره گیری کورش مدرسی از لیدری حزب نتیجه سیاسی و تشکیلاتی شکست تزهای سازشکارانه ایشان است.  
۳- کورش مدرسی حقایقی را در  مورد پوپولیسم و خط مشی حاکم بر ح ک ک و نقطه نظرات پوپولیستی حمید تقوایی بیان میکند. اما تزها و نگرش خود ایشان در حقیقت روی سکه دیگر همان نگرش مرحله ای و پوپولیستی در قبال انقلاب است و دارای ماهیت مشترکی با خط مشی حمید تقوایی است. خط حمید تقوایی اکنون بنا به ادعای خود این جریان هر چه بیشتر حکک را به حزب "جنبش سرنگونی" تبدیل کرده است. حمله به ماهیت عملکرد و جوهر سیاسی خط مشی پوپولیستی حمید تقوایی نمیتواند جوهر راست و پوپولیستی تزهای کورش مدرسی را پنهان کند. این پرده پوشی امکان پذیر نیست.
۴- این بار کورش مدرسی علت کنار گذاشته شدن این تزها را "فروکش کردن" و نه "شکست" جنبش سرنگونی اعلام کرده است. جای بسی خوشبختی است! اما واقعیات تبلیغات سیاسی این حزب تماما خلاف این ادعا را نشان میدهد. به هر حال حتی اگر صورت ظاهر این ادعا را بپذیریم، سئوالی که این دوستان باید پاسخ دهند این است که چرا حزب حکمتیست "تاکتیک" خود را در قبال جنبشی که هدفش سرنگونی رژیم اسلامی است را با "فروکش کردن" آن تغییر میدهد؟ چرا "فروکش" کردن تحرک جنبش سرنگونی بحث "تصرف قدرت سیاسی" را از دستور این حزب خارج میکند؟ چرا با "فروکش کردن" جنبش سرنگونی جامعه از "دوران تلاطمات انقلابی" که ویژگی آن باز بودن بحث قدرت سیاسی در جامعه است به دوران "غیر انقلابی" وارد میشود؟ استنتاجات سیاسی و عملی ورود برای دوران "غیر انقلابی" برای این حزب چیست؟ چه اهداف متفاوتی را در این دوران در دستور حزبی قرار خواهند داد؟ تفاوتها تاکتیکها و سیاستهایشان با دوره پیش چگونه است؟
۵- برخلاف ادعاهای کورش مدرسی "منشور سرنگونی" نه یک تاکتیک کمونیستی در قبال جنبش سرنگونی بلکه یک تاکتیک راست و پوپولیستی در قبال این جنبش است. این یک مجموعه تئوریک - سیاسی راست است چرا که هدف کمونیستی مبنی بر تلاش قائم به ذات و بی وقفه برای سازماندهی انقلاب کارگری، تامین هژمونی و رهبری کمونیستی بر جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم، و استقرار فوری حکومت کارگری و جمهوری سوسیالیستی را از دستور عاجل خارج کرده و در مقابل مساله ایجاد "جمهوری انقلابی" آنهم با جریانات راست را در دستور خود قرار میدهد. این تزها در عین حال دارای جوهری پوپولیستی هستند. چرا که حزب حکمتیست مدعی است که "منشور سرنگونی" تلاشی برای "ارائه پرچم" و "منشوری" برای تمامی نیروهای شرکت کننده در جنبش سرنگونی، اعم از ناسیونالیستهای عظمت طلب تا بخشهایی از جریانات ملی - اسلامی، است. نفس چنین تلاشی به معنای ندیدن پرچم های متفاوت سیاسی – اجتماعی طبقات و نیروهای درگیر در جنبش سرنگونی است. جنبش سرنگونی علیرغم حضور نیروهای متعدد و متفاوت سیاسی "پرچم واحد" و "آلترناتیو واحدی" را نخواهند پذیرفت. جنبش سرنگونی یک جنبش "همه با هم" نیست. ارائه هر آلترناتیو اثباتی در این چهارچوب عملا تلاشی پوپولیستی و غیر کمونیستی است. مساله اساسا بر سر تبدیل شدن به "نه مردم" و کسب هژمونی سیاسی توسط کمونیستها در این جنبش، سرنگونی رژیم اسلامی و پس از آن استقرار تمام و کمال آلترناتیو اثباتی کمونیسم کارگری است.
۶- "منشور سرنگونی" همانطور که سیاوش دانشور اشاره کرده بحثی بر سر "تاکتیک" کمونیستها در قبال جنبش سرنگونی بطور مشخص نبود؟ این بحث بر سر "خلاء در استراتژی حزب کمونیست کارگری" آغاز شد. اسناد و مباحث این جدل کماکان موجود و غیرقابل انکارند. تلاش برای "تاکتیکی" قلمداد کردن مبحثی که یک رکن پایه ای سیاسی حزب حکمتیست را تشکیل میدهد علیرغم هر منفعت  سیاسی مقطعی که مد نظر باشد در عین حال اذعان به اهداف خرد سیاسی حزب حکمتیست است. تلاش برای تعیین "ماهیت" یک انقلاب در دوران پیش از انقلاب نه یک سیاست کمونیستی بلکه تلاشی برای مرحله بندی کردن انقلاب و محدود کردن دامنه تحولاتی است که میتواند سازماندهی و عملی شود. ما در هر شرایطی برای سازماندهی یک انقلاب کارگری در پس تحولات حاضر تلاش میکنیم. انقلاب آتی ایران یک انقلاب کارگری با هدف خلع ید سیاسی و اقتصادی از بوروژازی و حکومت اسلامی است.
۷- کورش مدرسی تلاش میکند بحث "منشور سرنگونی" را اقتباسی از بحث لنین در "انقلاب دمکراتیک" قلمداد کند، بدون اینکه بخواهد بپذیرد منشور سرنگونی طرحی ناشی از مرحله بندی کردن انقلاب و در نتیجه به عقب انداختن انقلاب کارگری است. حتی مقایسه و همطراز قرار دادن نیروهای سیاسی اپوزیسیون ایران و نیروهایی که در انقلاب فوریه  ۱۹۱۷ که بلشویکها مساله رهبری یک انقلاب دمکراتیک را در دستور خود داشتند، یک اشتباه جدی سیاسی است. تلاش برای "ائتلاف" با جریانات راست پرو غربی سرنگون شده در چهارچوب منشور سرنگونی یک تاکتیک تماما راست است. بعلاوه جمع بندی واقعی تجربه بلشویکها و لنین در انقلاب فوریه و اکتبر نشان میدهد چنانچه بلشویکها میتوانستند در راس انقلاب فوریه قدرت سیاسی را در روسیه تصرف کنند، بدون واسطه و در همان شرایط مشغول سازماندهی و استقرار حکومت کارگری و اجرای تزهایی از جنس تزهای آوریل میشدند که بعدها لنین ارائه کرد و به اعتباری بلشویکها خود را مقید به تزها و محدودیتهای "انقلاب دمکراتیک" نمیکردند.
۸- تز "منشور سرنگونی" کوچکترین ربطی به تزها و نقطه نظرات منصور حکمت ندارد. الصاق این تزها به منصور حکمت یک کینه توزی آشکار با منصور حکمت و تهیه خوراک سیاسی برای جریان منحط آذرین – مقدم و دشمنان طبقاتی کمونیسم منصور حکمت است. تزهای منصور حکمت در قبال جنبش سرنگونی و انقلاب آتی ایران به روشنی غیر قابل تحریفی در رساله "جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم آغاز میشود" بیان شده است: "انقلاب ایران انقلابی کارگری خواهد بود با هدف اثباتی ایجاد یک حکومت کارگری، یک جمهوری سوسیالیستی. ... ما در صف مقدم جنبش سرنگونی طبی در این میدان حضور پیدا میکنیم. اما نگاهمان به آنجاست. به انقلاب کارگری. این احتمال البته وجود دارد که سرنگونی رژیم و پیروزی کارگری در یک پروسه همراه با هم و همزمان به وقوع بپیوندند. ما برای این تلاش میکنیم. بهترین حالت برای ما همین است که رژیم اسلامی با یک انقلاب کارگری سرنگون شود و به جای آن، مستقیما و به کم مشقت ترین شکل، یک حکومت کارگری با یک برنامه کمونیستی برقرار شود." *